ایرانیان باستان این ایام را جشن میگرفتند و بلافاصله پس از آن نوروز آغاز و جشن نوروز برپا میشد. درنوروز همهچیز درحد تعادل و وحدت است. نوروز یکی از کهنترین جشنهای سال نو ملتهای جهان است. آنچه در پی میآید گشتی است در فرهنگ مردم ایران و چگونگی برپایی مراسم نوروز میان آنها.
پیامآوران نوروز
پیامآوران نوروز، نخستین مرحله جشنهای نوروزی را از اوایل اسفند آغاز میکنند. پیامآوران نوروزی شامل: «کوسهگلینها»، «نوروز نثارها»، «تکمچیها»، «سایاچیها»، «نوروزخوانان»، «عروس گُلِی»، «پیر بابو»، «آتشافروز» و «حاجیفیروز» با اجرای مراسمی شاد و خواندن اشعاری در ستایش خداوند و منقبت پیامبر و امامان و توصیف نوروز و بهار، از نزدیکشدن نوروز خبر میدهند.
کوسهگلین
مردم باور دارند که سابقه «کوسهگلینها» به زمان حضرت موسی(ع) میرسد که یکسال در زمستان همه گوسفندانش دوقلو زائیدند و حضرت موسی(ع) به جشن پرداخت. برخی از پژوهندگان هم «کوسهگلینها» را بازماندگان «گوسانها» میدانند که پیامهای دربار شاهان هخامنشی را به گوش مردم میرساندند. در کتابهای کهن فارسی ازجمله «التفهیم» و «قانون مسعودی» ابوریجان بیرونی، «مروجالذهب» مسعودی و «زینالاخبار» گردیزی از این رسم با عنوان «رکوب الکوسج» و «بهار جشن» یاد شده است.کوسهگلینها امروزه در مناطق کردنشین، آذربایجان و خراسان همراه با مراسم نمایشی و خواندن اشعار بهاری خبر از آمدن نوروز میدهند.
نوروز نثارها
نوروز نثارها پیامآوران نوروزی روستاییان قزویناند. این گروه در آستانه نوروز از روستاهای قلل مرتفع «الموت» با دستهگلهای کوهستانی به شهر قزوین میآیند و به در خانهها میروند و اشعاری در وصف نوروز میخوانند و بر سر اهالی خانهها گل میافشانند و خبر جشن نوروز را میدهند. در گیلان و فومنات، پیامآوران نوروزی را «نوروز نوسال» و «عروس گلی» و در مازندران «پیر بابو»، و در روستاهای دماوند «نوروزخوان»، در تهران قدیم «آتشافروز» و تهران امروز «حاجیفیروز» و در آذربایجان «تکمچی» یا «سایاچی» مینامند. همه این پیکها مانند «کوسهگلینها» و «نوروز نثارها» خبر نزدیکشدن نوروز را با خواندن اشعاری مذهبی آغاز میکنند و سپس بهاریههایی در وصف بهار و نوروز میخوانند. «تکمچیها» و «سایاچیها»ی آذربایجان هم همراه با خواندن بهاریههایی با زبان آذری ماکت بزی را که بر تختهای نشانده به رقص میآورند و سبب شادی مردم بهویژه کودکان میشوند. یکی دو نمونه از اشعار نوروزی تقدیم میشود:
اول گـــویـم بنــام این خـدا را/ کــــریم لَمیزل بیمـــدّعا را
همـین گـــویم امــام نخستین را /شــه کشـــور امیــرالمؤمنین را
امـــام دومیــن گـویم حسن را/ زبان بگشا که گویم این سخن را
محمــد گُل به گُل قـربان نامـت /علــی شیـر خــدا قنبر غلامـت
امـــام سیـومین شــاه شهیـدان/ حسین جان کشته شد تیغ یزیدان
امـــام چهـــارمین زیــنالعباده /گــل بـاغ حسینم نامــــــراده
... و به این ترتیب اشعاری در وصف تمام ائمه(ع) میخوانند.
سنت کهن آزادی زندانیان در نوروز
چو جمشید بزم طرب سازکرد چوخورشید زربخشی آغازکرد
رهاکرد زندانیان را ز بند برآورد کام دل مستمند همای و همایون
این سنت پسندیده امروزه نیز در آستانه نوروز انجام میپذیرد و زندانیانی که جرمهای سبک دارند، در آستانه نوروز آزاد میشوند.
مراسم آخرین چهارشنبه سال
آخرین چهارشنبه سال به چهارشنبهسوری معروف است که آداب و رسوم ویژهای دارد.
قاشقزنی: برخی از افراد که حاجتی دارند شب چهارشنبه آخرسال کاسه و قاشقی به دست میگیرند و به در خانهها میروند و با قاشق به کاسه میکوبند و از خانهها خوراکی میطلبند و این خوراکیها را شفادهنده میدانند.
فال کوزه: برخی از خانوادهها شب چهارشنبه آخرسال دورهم جمع میشوند و از قبل کوزهای دهان گشاد تهیه میکنند و پارچهای روی آن میکشند و هر کس شیء کوچکی در کوزه میاندازد و کودک نابالغی پای کوزه مینشیند. یک نفر هم اشعاری میخواند. در پایان هر بیت، کودک یکی از اشیا را از کوزه درمیآورد و صاحب آن شیء معنی شعر را وصفالحال خود میداند.
شالاندازی: در بسیاری از نقاط ازجمله آذربایجان، کردستان و لرستان در شب چهارشنبه آخرسال، نوجوانان و جوانان به بام خانهها میروند و کیسهای را که به طنابی متصل است از روزنه بام یا پنجره به درون اتاق میاندازند. اهل خانه هم شیرینی و تنقلات در کیسه آنان میریزند و آنها را شاد میکنند. اما بعضی مواقع جوانانی که خواستار دختری هستند و پدر و مادردختر بهانهگیری میکنند، شال یادشده را به خانه موردنظر میاندازند و هرچه خوراکی برای آنها در شال میریزند قانع نمیشوند تا سرانجام جواب مثبت عروسی را بگیرند.
شب الفه: یکی از روزهای آخرین هفته سال به روزالفه معروف است. در این روز در ایران باستان تا پیش از غروب مردم به سر مزار عزیزانشان میرفتند و برای آنان خیر و خیرات میکردند و عقیده داشتند روح درگذشتگان نیز برای بازماندگانشان از خداوند خوبی و سعادت آرزو میکنند. این رسم هنوز در ایران برگزار میشود و معمولا شب جمعه آخر سال انجام میشود؛ بهویژه پس ازجنگ تحمیلی درمیان خانوادههای شهدا.
ناگفته نماند کسانی که عزیزی را درطول سال از دست دادهاند بستگان و دوستان و اهل محل به سرسلامتی آنها میروند و آنان را از عزا درمیآورند.
درگذشته سنت پسندیده حمایت از خانوادههای نیازمند، یکی ازواجبات مردم بود. ناگفته نماند که امروزه از سوی نهادهای دولتی و مردمی این سنت بهنام جشن نیکوکاری درآستانه نوروز برگزار میشود.
آغاز سال نو
لحظه آغاز سال نو همه مردم سعی میکنند در خانههای خود کنار خانواده، پای سفره هفتسین یا در اماکن متبرک و مقدس باشند. برای تحویل سال نو، سفرهای تمیز میگسترند و با کلاماللّه مجید، آیینه، شمع و چراغ، دیوان حافظ شیرازی و ظرفی پر از آب با چند ماهی کوچک و چند تخممرغ رنگکرده و سبزه نوروزی و 7سین، شامل هفت دانه گیاهی یا میوه که با حرف «س» آغاز میشود مانند: سیب، سُماق، سنجد، سیر، سمنو، سبزی و سکه صاحبالزمان میآرایند. با اعلام آغاز سال نو همه با خواندن دعای: «یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبّر الیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال» هر آرزویی دارند از پروردگار طلب میکنند، اعضای خانواده روی یکدیگر را میبوسند، آرزوی خوشبختی در سال نو را برای همه خواهان میشوند و بزرگ خانواده به همه عیدی میدهد.
نمایش میرنوروزی
تا گذشتهای نهچنداندور نمایشهایی نیز در نوروز بهویژه سیزده بهدر برگزار میشد، ازجمله نمایش «میر نوروزی» که روز اول فروردین در برخی از شهرها و روستاها یک نفر را انتخاب میکردند و او را به شکل مضحکی میآراستند و به وی لقب «میر نوروزی» میدادند. او همراه با سپاهی که برایش برمیگزیدند در سطح شهر سوار بر تختی به نیابت تخت سلطنت همراه با خدم و حشم میگشت و احکام غیرعاقلانه و طنزگونه صادر میکرد و همه موظف به اجرای احکام او بودند وگرنه توسط سپاه میر نوروزی تنبیه بدنی یا جریمه مادی میشدند. روز سیزده فروردین میر نوروز عزل میشد و بلافاصله میگریخت تا خود را به محلی امن مثل امامزاده یا مسجدی یا خانه یکی از معتمدان برساند و به بست مینشست تا از تعقیب مردم در امان باشد. چنانچه موفق نمیشد و به چنگ مردم میافتاد به شدیدترین وجهی تنبیه و در حوض آب انداخته میشد. این مراسم نمادین نشانی از سپریشدن ایام هرجومرج و نابسامانی و بهسامانرسیدن اوضاع و احوال بود که خود حکایت از سپریشدن زمستان و سرما و آمدن بهار و گرما و تعادل را داشت.
ژاک دومرگان درکتاب جغرافیای غرب ایران اشاره میکند که در اواخر پادشاهی پهلوی اول در یکی از ولایتهای غرب ایران در هنگام نوروز مردم که از حاکم آن شهر دل پری داشتند بر او میشورند و وی را ازمیان برمیدارند. از آن زمان رسم میرنوروزی رسمیت خود را از دست میدهد.
سیزده بهدر
روز سیزدهم فروردین روز «طبیعت» و آخرین روز جشنهای نوروزی است. در این روز ایران حالوهوایی دیگر دارد. بیشتر مردم روز سیزده فروردین را در دامان طبیعت میگذرانند و ناهار را در باغها و بوستانها صرف میکنند.
در این روز بازار بازیها و سرگرمیهای سنتی بسیار داغ است. مردم اعتقاد دارند روز سیزده فروردین را هرگونه سپری کنند در طول سال هم به همانگونه زندگی خواهند کرد، پس سعی میکنند این روز را به شادی بگذرانند.برخی از دختران دمبخت در روز سیزدهم فروردین به نیت بازشدن بختشان سبزههای سبزهزاران را گره میزنند و با خدای خود رازونیاز میکنند تا در سال پیشرو بختشان گشوده شود و ازدواج کنند.برخی هم روز سیزده بهدر را بدیُمن و نحس میدانند. اما لازم به یادآوری است که این اعتقاد، از فرهنگهای دیگر به فرهنگ ایرانیان وارد شده است.برخی از بازیها و سرگرمیهای این روز عبارتند از: تاببازی،
الک دولک، گُرگم به هوا، چاله شیطون و قصهگویی و مشاعره.